واسه دل خودم

واسه دل خودم

پدرام رحمتی
واسه دل خودم

واسه دل خودم

پدرام رحمتی

از عشق سازی تا عشق بازی

از عشق سازی تا عشق بازی 

آدم­ها از سه طریق می­ فهمند که طرف، دوستشان دارد. یا به تعبیر بهتر باید بگوی­ام: « آدم­ها سه تا گیرنده­ ی عاطفی دارند ».

◄ گیرنده­ های شنیداری

◄ گیرنده­ های دیداری

◄ گیرنده­ های لمسی

همه­ ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده ­های عاطفی خودمان، می­فهمیم این بابایی که دارد که برای ما بال بال می­زند، به ما علاقه دارد یا نه؟

حالا اصلن [ باز هم تکرار کنم که اصلا ً را من با « ن » می­نویسم به هزار و یک دلیل ] حالا اصلن این گیرنده­ها چه جور تعریفی دارند و اصولن به چه گیرنده­ای شنیداری می­گوی­اند یا دیداری یا لمسی ؟

. تعریف گیرنده­های شنیداری:

◄ مرد به زن تلفن می­زند و می­گوی­اد : « عزیزم! مثل شتر دوستت دارم ». زن هم کلی خوش­حال می­شود.

◄ در یک مهمانی که همه­ی آقایان خوش­تیپ و خوش لباس هستند، زن به مرد می­گوی­اد: « واو! آقا! به عقیده­ی من، شما از همه جذاب­تر هستید! » مرد هم عین لاما، دهنش آب می­افتد و خوش­حال می­شود.

◄ مرد در گوش زن می­گوی­اد: « جوجوی من! امشب چه­قد با مَمَک شدی! جیجَرتو بخورم دُخمَلک » و زن، عین یک ... کیف می­کند.

این­ها همه یعنی فعالیت « گیرنده­های شنیداری ».

به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه­ی کسی را از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگر و از راه « گوش »، می شنویم، شاخک­های عاطفی ما به قلب­مان پیام می­دهند که این فرستنده­ی پیام، « تو را دوست دارد ».

. تعریف گیرنده­های دیداری:

◄ مرد برای روز تولد زنش کادو می­خرد. پس دوستش دارد.

◄ زن برای مرد، در خانه لباس­های خوب می­پوشد، پس دوستش دارد.

◄ مرد در مهمانی همه­ی حواسش به زنش است، پس دوستش دارد.

◄ زن برای مرد چای می­یزد، پس دوستش دارد.

◄ مرد برای زن نامه می­نویسد، کارت تبریک می­فرستد، یا فرضن برای­اش در یاهو مسنجر پیام خاموش [ آف ] می­گذارد.

توجه : [ این مورد آخر را من به هیچ­کس پیش­نهاد نمی­کنم. چون یاهو انگار یک سیستم هوشمند دارد که فقط پیام­های جنگ و دعوا را ارسال می­کند. آن­هایی که امتحان کرده­اند می­گوی­اند هر چه پیام « دوستت دارم » می­فرستیم، جوابی نمی­آید ولی وقتی به طرف گیر می­دهیم، شکایت می­کنیم یا بد وبی­راهی می­گوییم، سریعن جواب­مان را می­گیریم. پس این یک مورد را بی­خیال شوید. هر چه قدر هم زور بزنید، طرف آخر سر می­گوی­اد سیستمم خراب است، پیام خاموشی دریافت نکردم. بعد آن زمان تازه شما یک چیزی هم بدهکار می­شوید. ]

پس مجموعه­ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شان، می توانیم به علاقه­ی طرف خودمان پی ببریم، « گیرنده­های دیداری » ما را فعال می­کند. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده­های لمسی » دارد این است که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افتد.

◄ نکته­ی کنکوری:

[ وقتی کاری را انجام می­دهیم، وظیفه­ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار را می­کنیم. این مجموعه­ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخک­های عاطفی طرف را فعال می­کند و به قلب ما پیام می­فرستد که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! عین بیل نشستی جلوش. »]

. تعریف گیرنده­های لمسی:

◄ مرد، زنش را نوازش می­کند، پس دوستش دارد.

◄ زن، از جلوی مرد رد می­شود و خیلی ساده، دستی به صورت او می­کشد و لبخند می­زند. مرد در همین لحظه دلش هُرّی پایین می­ریزد و عاشق زن می­شود.

◄ مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شانه­ی زنش می­گذارد و از او به دلیل تهیه­ی غذا، سپاس­گزاری می­کند. [ سالی یک بار هم این کار را بکنید بد نیست ]

◄ زن، همین طوری که نشسته و دارد همراه مرد، برنامه­ی تلویزیون را می­بیند، موهای دست مرد را مرتب می­کند. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده­ی این بخششان، غیر فعال است ].

◄ مرد بعد از سکس، عین یک الاغ، روی­اش را برنمی­گرداند و مثل خرس، نمی­خوابد. بلکه دقیقن بعد از سکس، تازه شروع به ناز و نوازش زن می­کند و محبتش را بروز می­دهد. هر چه قدر هم خسته باشد.

◄ نکته­ی کنکوری:

[ ذات سکس برای زن­ها قشنگ است. ولی قشنگ­تر، آن زمانی هست که ماجرا تمام شده و آقا ـ فارغ از نیازهای جنسی خودش ـ به زن محبت می­کند. این ناز و نوازش­های بعد از سن­فرانسیسکو است که به زن حال می­دهد. وگرنه اصل داستان، به این اندازه برای­شان فانتزی و عاشقانه نیست.]

در این نوع ابراز علاقه، لمس تن طرف است که گیرنده­های عاطفی­اش را فعال می­سازد.

***

خوب!

هم چنان که خواندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده­ی عاطفی ما فعال می­شود و این به دلیل ارسال پیام محبت­آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است.

. تفاوت گیرنده­گی در زن و مرد:

زن­ها اصولن دو تا گیرنده­ی اولی­شان خیلی خوب کار می­کند. ضمنن باید بگوی­ام « همیشه کار می­کند »! ولی شاخک سومی بیش­تر در زمان مسافرت به سمت سن­فرانسیسکو فعالیت دارد.

برعکس، آقایان دوتا شاخک اولی­شان کم کارتر است ولی گیرنده­ی سومی­شان [ حتا در سن 120 ساله­گی ] بیست و چهار ساعته خبردار و آماده به خدمت است. [ چون آقایان بلیت مسافرت به سمت سن­فرانسیسکو را به صورت آنلاین در دست دارند و همیشه بُقچه­شان آماده است.] مگر به دلیل نقص فنی یا یکی دو دلیل مردانه­ی دیگر که چون بین ما آقایان یک راز است، از فاش کردن آن، معذورم.

. حالا اصل داستان:

هر کسی یک « گیرنده­ی اصلی» یا « شاخک اصلی » دارد.

یعنی بیش­تر از طریق آن گیرنده است که می­فهمد طرفش به او دارد ابراز علاقه می­کنند. این شاخک­ها، «پاشنه­ی آشیل» یا « نقطه­ی آسیب پذیر» دوستی­ها و محبت­ها هستند.

چرا؟ چون این شاخک­ها « سیر » می­شوند. یا به تعبیری، حساسیت­های خود را از دست می­دهند. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده­ی خاص، پالس بفرستید.

یک نفر، شاخک­ « شنیداری»اش زود سیر می­شود. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریع­تر ناگیرایی پیدا می­کند. عده­ای هم از «لمس» زود خسته می­شوند.

تصور کنید که زن، راه به راه به مرد می­گوی­اد: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم می­خورد. یا برعکس، مرد می­رود و می­آید، قربان صدقه­ی زنش می­شود! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » می­رود و تمام محبت­های اضافی را بالا می­آورد.

◄ نکته­ی کنکوری:

[ اگر می­بینیم که دوست دختر ما به یک مرد دیگر توجه دارد، اول باید نتیجه بگیریم که یک جایی داریم « افراط » یا « تفریط » می­کنیم. باید قبول کرد که بسیاری از زن­ها، بیش­تر جلب « کم­توجهی مرد» می­شوند تا « توجه بیش از حد ». دقت کنیم که می­گوی­ام « کم توجهی » نه «بی­توجهی»!

و من اسم آن شخص دوم را که گاهی به نام­های «فاسق»، «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد می­کنیم را «توالت عاطفی» می­گذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتا کمبودهای عاطفی خود را در این توالت بالا می­آورند. حالا چرا توالت؟ چون آن شخص سوم، غلط می­کند وقتی می­بیند که دو نفر با هم دوست یا همسرند، وارد جریان عاطفی آن­ها می­شود. حتا اگر زن یا مرد خیانت­کار، خودشان مایل باشند و از او دعوت کنند که وارد جریان عاطفی­شان بشود. یعنی تا نفر سوم اجازه ندهد که « توالت » باشد، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]

برگردیم به اصل داستان!

داشتم می­گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده­ی اصلی طرف مقابلمان، پالس عشقی می­فرستیم، در این حالت آن گیرنده­ی اصلی، یا به کل خاموش می­شود یا می­رود روی « استندبای ».

◄ دقت کرده­اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنیم، خودش را می­گیرد؟

◄ دیدید وقتی برای کسی خیلی مایه می­گذاری، خودش را ...س می­کند؟

◄ تجربه کرده­اید که وقتی یکی از عشق و محبت ما نسبت به خودش مطمئن شد، محلمان نمی­گذارد؟

◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش را نبینی؟

. چرا؟

چون این آدم­ها، شاخک اصلی­شان، زود به « ناگیرایی » دچار می­شود.

بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمان دارد، دیگر نیازی نمی­بینیم که گیرنده­های عاطفی خود را روشن بگذاریم. چون ما انسان­ها ذاتن عاشق « نداشته­ها» هستیم. وقتی چیزی را داشتیم، دیگر ارزشش برای­مان از بین می­رود. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال­ها با هم دوست هستند، ولی دو ماه بعد از ازدواجشان، تقاضای طلاق می­کنند.

هم آقایان و هم خانم­ها، به این عارضه­ی بد، مبتلا هستیم. ما آدم­ها همین طوری­ایم اصلن. وقتی می­فهمیم که کسی دوستمان دارد، دیگر تلاشی برای جلب دوستی بیش­ترش نمی­کنیم. چون « ظرف پذیرش محبت­های­مان، به شدت کوچک است».

.

خیلی از ماها، با « یک لیوان عشق » سیر می­شویم.

اما بین ما خیلی کم پیدا می­شوند که به « یک دریا عشق » نیازمندند.

.

بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] این است که شاخک اصلی طرفمان را شناسایی کنیم، و به آن، پیام­های کم­تری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]

.

قبلن گفتیم که گیرنده­های دیداری، با «رفتار» طرف، فعال می­گردد. مثلن فرض کنید که من آدم « دیداری »ای هستم. [ البته نیستم. چون من شاخک فعال دیگری دارم!! ] حالا...! فرض کنید من آدم « دیداری »ای هستم. طرف من چون از بی­ظریفت بودن من مطلع است، «رفتارهای عاطفی» کم­تری از خودش نشان می­دهد. در عوض دوتا فرستنده­ی دیگر را روشن می­نماید تا « نه سیخ بسوزد نه کباب ». هم جانب محبت را دارد و هم من را از محبت خود، « سیر » نفرموده.

همین می­شود که من همیشه تشنه­ی «رفتارهای محبت آمیز» او خواهم ماند. در حالی که از طریق « شنیدار » و « لمس »، هم چنان پای­بند به طرفم هستم و می­فهمم که دوستم دارد. اما نه آن قدری که خودم را ...س کنم.

***

از دیدگاه من:

دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست می­خواهد.

***

به نظرم هر کسی بگوی­اد «نمی­شود کسی را عاشق کرد» خیلی حرف بی­ربطی زده. من اتفاقن اعتقاد دارم که «سیاست مداری و اعتماد به نفس»، به هر کسی قدرت « جلب، جذب و نگه­داری » طرف عاطفی­اش را می­دهد. و در او عشق را « می­سازد ».

[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و چاخان و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]

فقط آدم­های بی سیاست و ضعیف هستند که نمی­توانند همسر یا دوستی را پیدا کنند و یا اگر پیدا کردند، او را نگه دارند. یا بی­سیاست هستند یا اصلن «نمی­خواهند» طرف را نگه دارند. وگرنه هر کسی که تصمیم داشته باشد کسی را «جذب کند» و «نگه دارد»، توانش را به صورت ذاتی و خدادادی، دارد.

اول «عشق سازی» کنیم، بعد از «عشق بازی»مان لذت ببریم

وگرنه اگر بخواهیم کارمان را به معجزه­ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار نماییم، و مدام عشقمان را « آرزو » کنیم و منتظر بمانیم تا «مهر ما به دل یارو بیافتد»، همان بهتر است برویم یک امام­زاده­ای دخیل ببندیم و برای کفترهای­اش، دانه­ی نذری بپاشیم!

هیچ چیزی هم عاقبت، جز آه و ناله نصیبمان نمی­شود.

به جای همه­ی این کارها، اول گیرنده­های عاطفی فرد موردعلاقه­مان را شناسایی کنیم. بعد ببینیم کدام گیرنده­اش ممکن است زمانی کار دستمان بدهد؟ کدامش بیش­تر به دردمان می­خورد؟ با کدامش زود خسته می­شود؟ با کدامش می­شود او را نگه داشت؟ چه فرستنده­ای­مان را خاموش کنیم که طرف فردا خودش را برای ما نگیرد؟ کدام­ها را روشن نگه داریم که تعادل دوستی حفظ شود؟

اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امام­زاده­ها هم معجزه می­کنند.

.

همه­ی این­هایی را که گفتم، چیزهایی ست که همه­مان می­دانیم. فقط باید یکی، یادمان بیاورد. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده است که دوستی­ها را پایدارتر می­کند و جدایی­ها را به تاخیر می­اندازد 

منبع: سایت شنیدار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد